کد مطلب:5455 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

معجزات پیامبر در نابودی استهزا کنندگان
1. روایت شده است كه روزی حضرت رسول صلی الله علیه وآله در بازار می گذشت و اهل بازار را امر به معروف و نهی از منكر می كرد.

حكم بن ابی العاص كه پدر مروان بود، دنبال آن حضرت راه می رفت و برای مسخره كردن رسول خداصلی الله علیه وآله دوش های خود را حركت می داد و رفتار و گفتار حضرت را برای تمسخر، تقلید می كرد.

حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود:

امیدوارم همیشه بر این حال باقی بمانی!

وی به بلایی مبتلا شد كه همیشه آن طور بود، تا آن كه حضرت رسول صلی الله علیه وآله او را از مدینه بیرون كرد و دستور داد دیگر او را به مدینه راه ندهند [1] .

2. ابوجهل كه با پیامبرصلی الله علیه وآله همیشه دشمنی داشت، روزی نقشه ای برای نابودی آن حضرت كشید. شب هنگام سنگ آسیایی را بر سر گرفت و بر بام اتاق رسول خداصلی الله علیه وآله آمد تا وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله برای اقامه نماز شب برمی خیزد، آن سنگ را بر سرش بزند.

وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله برای اقامه نماز شب برخاست، ابوجهل خواست كه حركتی كند. خداوند به جبرئیل دستور داد كه پر خود را بر سنگ بزن و سنگ را سوراخ كن.

جبرئیل این كار را انجام داد و آن سنگ در گردن ابوجهل افتاد. هر قدر برای بیرون آوردن آن سنگ از گردن خود تلاش كرد، نتوانست و نزدیك بود كه هلاك شود. در این هنگام فریاد برآورد كه یا محمّد! نجاتم بده.

آن حضرت به بام آمد و او را دید؛ تبسمی كرد و فرمود:

ای ابوجهل! آیا نمی دانستی اگر من خفته بودم، خدای من بیدار است؟

ابوجهل گفت:

ای محمّد! توبه كردم، حال مرا از این ورطه نجات بده.

پیامبرصلی الله علیه وآله با خُلق عظیم و كریمی كه داشت، عمامه را از سر خود برداشت و به درگاه خداوند عرض كرد:

خداوندا! به من اجازه بده تا این سنگ را از گردن این دشمن بیرون كنم.

از جانب حق تعالی خطاب رسید:

ای حبیب من! این از دشمنان توست، بگذار او را به هلاكت برسانم.

حضرت عرض كرد:

خداوندا! یك بار دیگر او را ببخش.

خداوند متعال اجازه نجات آن دشمن را بنابر درخواست پیامبرصلی الله علیه وآله داد [2] .

3. روایت شده است كه پیامبرصلی الله علیه وآله در كارزار جنگ بدر، دست های مبارك خود را پر از خاك و سنگ ریزه كرد و آن ها را به طرف مشركین انداخت و فرمود:

سیاه باد این چهره ها!

پس چشم دشمنان از آن پُر شد و دیدگان آن ها گرفته شد، به طوری كه نمی توانستند جلوی خود را ببینند و اگر باد شدیدی هم وزیده بود، این گونه چشم های آن ها را پر از خاك نمی كرد. در این موقع مسلمانان به آنان حمله كردند و عده ای را كشتند و بقیه را اسیر كردند. مشركین حیران و سرگردان شدند تا جایی كه قادر نبودند كاری بكنند و همواره خاك های چشم خود را پاك می كردند [3] .

4. روایت شده است كه روزی ابوجهل و ولید بن مغیره با گروهی از قبیله بنی مخزوم با یكدیگر قرار گذاشتند كه چون پیامبرصلی الله علیه وآله به مسجد آمد او را بكشند. روز دیگر كه آن حضرت به مسجد آمد و به نماز ایستاد، ولید را فرستادند تا آن حضرت را به قتل برساند، ولید به محلی رسید كه پیامبر نماز می خواند، صدای حضرت را می شنید ولی او را نمی دید.

با تعجب برگشت و جریان را به آنان گفت. آن ها باور نكردند و همگی نزد آن حضرت آمدند.

وقتی صدای آن حضرت را شنیدند، در پی صدا می رفتند، صدا را از پشت سر خود شنیدند، باز برگشتند و به طرف صدا رفتند، باز صدا را از جانب اول شنیدند و چون از پی صدا رفتند، صدا را از طرف دیگر شنیدند، در آن وقت حیران شدند و با كمال تعجّب برگشتند.

پس حق تعالی این آیه را بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل كرد:

«وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُون» [4] ؛ و گردانیدم از پیش روی ایشان سدّی و از پس ایشان سدّی، پس پوشاندیم دیده های ایشان را پس نمی بینند [5] .

به هر حال، مشركان در آزار و اذیّت پیامبرصلی الله علیه وآله بسیار كوشیدند [6] .

پیامبرصلی الله علیه وآله نیز، در راستای احیای آیین اسلام، آزار و اذیّت های كفّار را تحمّل می نمود.

به عنوان نمونه، به موردی از آن اشاره می كنیم:

كفّار، برای خُرد كردن شخصیّت پیامبرصلی الله علیه وآله ترفندهایی بسیاری می زدند؛ مثلاً پیامبر را «ابتر» می خواندند.

عاص بن وائل سهمی، هر موقع نام پیامبر به میان می آمد، فوراً می گفت: از او دست بردارید، او مردی است عقیم و اگر بمیرد، دعوتش خاموش خواهد شد.

در همین راستا، سوره مباركه كوثر نازل شد و گزارش داد كه خدا، رسول گرامی را از نسل كثیری برخوردار خواهد كرد [7] .

كثرت نسل پیامبراكرم صلی الله علیه وآله از طریق دختر گرامی اش، حضرت فاطمه زهراعلیها السلام، به گواه تاریخ، از اخبار غیبی قرآن است، به طوری كه فخر رازی مفسّر مشهور و متعصّب اهل سنّت، بر این واقعیّت به عنوان یكی از معانی احتمالی «كوثر» معترف است.

فخر رازی، در تفسیر كبیر چنین می نویسد:

مراد از كوثر، فرزندان پیامبر است؛ چون این سوره در ردّ كسی كه بر پیامبر اكرم طعن زد كه فرزند ندارد، نازل شد؛ لذا معنای كوثر آن است كه خداوند نسلی را به او عطا فرمود كه در گذر زمان باقی ماندند. ملاحظه كن! چقدر از اهل بیت به قتل رسیدند، در عین حال جهان پر از فرزندان پیغمبر است، در حالی كه از بنی امیه، فرد قابل اعتنایی باقی نمانده است. ببین كه چه میزان در میان آنان از علمای بزرگ به چشم می خورد مثل باقر و صادق و كاظم و رضاعلیهم السلام و نفس زكیه و امثال آنان [8] .

استاد گرانقدر آیة الله العظمی احمدی فقیه، درباره سوره «كوثر» در ضمن مباحثی چنین فرمود:

«مصداق اتم و اكمل سوره كوثر، حضرت زهراعلیها السلام است. قطع نظر از روایاتی كه در این زمینه وارد شده، وقتی به معنا و مفهوم آیه «إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ» توجه می كنیم، معلوم می شود «كوثر»، وجودی است كه جلوه ای در نسل آن حضرت دارد، ضمن این كه حضرت را از انقطاع نسل خارج می كند و كسانی كه دشنام می دادند، دیگر حربه از دستشان گرفته می شود [9] .

6: «وَ كَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیْكَ حَامَّتَهُ»

ءو در فراخواندن مردم به آئین تو، با خویشاوندانش دشمنی آشكار نمود.


[1] استيعاب، ج1، ص359؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص114.

[2] براي دست يابي به تفصيل كلام ر.ك: تحفة المجالس، ص18 - 19.

[3] بحارالانوار، ج8 - اعلام الوري.

[4] يس (36) آيه 9.

[5] اعلام الوري، ص30.

[6] آية الله سبحاني، دام عزّه، در كتاب نفيس فروغ ابديت، كارشكني هاي مشركان را به تفصيل ذكر كرده اند. ر.ك: فروغ ابديت، ص313.

[7] در اين زمينه، به طور مفصّل، در كتاب «فاطمه عليها السلام گُلِ محمّدي»، نويسنده اشاره داشته، كه مختصري از آن در اين جا آورده شده.

[8] تفسير كبير، فخر رازي، ج32، ص122؛ مفاتيح الغيب، ص30، تفسير سوره كوثر.

[9] ايشان در هنگام تدريس كتاب فصوص الحكم مي فرمود: در جلسات بحث خصوصي اي كه به همراه آيات عظام: جوادي آملي، حسن زاده آملي، حفظهما الله، استاد شهيد مطهري رحمه الله و... در محضر مفسّر عالي قدر شيعه، علاّمه طباطبايي رحمه الله بوديم، سيدناالأستاد درباره «كوثر» فرمودند: «منظور، كثرت ذريّه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله است». بنابراين يكي از مصاديق كوثر، نسل انساني، آن هم نسل رسول الله صلي الله عليه وآله است.